راهکارهای گسترش و نهادینه کردن عفاف (قسمت سوم)
خانواده کوچک ترین و اولین محیطی است که در زمینه گسترش و نهادینه کردن عفاف نقش ایفا می کند. صرف نظر از پیشرفت فن آوری و ارتباطات که امروزه مرزهای خانوادگی و جغرافیایی را از سر راه خود برداشته، نهادها و مراکز آموزشی در رتبه دوم تأثیرگذاری بر رفتار انسان به حساب می آید.
عفاف در سایه وراثت و تربیت
یکی دیگر از راه کارهای ترویج عفاف توجه به مسئله تربیت و وراثت است. شخصیت انسان تحت تأثیر وراثت و محیط شکل می گیرد و رفتارهای او را در قالب خاصی قرار می دهد. والدین از سویی به واسطه عوامل ارثی بر کودک تأثیر می گذارند و از سوی دیگر چون بخش عمده ای از زندگی فرد در محیط خانواده قرار می گیرد، تبعا تأثیر زیادی روی فرد می گذارد. نقش خانواده در تربیت فرزندان چیزی نیست که کسی از آن بی خبر باشد یا آن را انکار کند. (1)ناگفته نماند، تعلیم و تربیت عبارت است از مجموعه اعمال یا تأثیرات عمدی و هدفدار یک انسان (مربی) به منظور اثرگذاری بر شناخت ها، اعتقادات، احساسات، عواطف و رفتارهای انسان یا انسان های دیگر ( متربی یا متربیان) بر اساس برنامه ای سنجیده. بنابراین، اولا: تنها یک معلم یا استاد دانشگاه مربی نیست، بلکه هر فردی که بر اساس برنامه ای سنجیده و به عمد، کاری انجام بدهد تا در شناخت یا اعتقاد یا احساس و عواطف و یا رفتار دیگری تأثیر بگذارد مربی است. ثانیا: محیط تربیت محدود به مدرسه و دانشگاه نیست، هر محیطی که این فرایند در آن اتفاق بیفتد محیط تربیتی است. (2)
البته باید توجه داشت در ایجاد و ظهور هر پدیده ای برخی عوامل زمینه ای وجود دارد که هنگام بروز پدیده نمایان نیستند اما با بررسی دقیق می توان به وجود آنها پی برد. عوامل وراثتی در زمینه سازی برای بروز تربیت جهشی به این معنا که برخی از مؤلفه ها در روند تربیت شخص تأثیرگذار است و باعث شتاب در تربیت شخص می باشد به طوری که شاید کاملا ملموس و محسوس نباشد نقش زیر بنایی دارد. منظور از وراثت این است که قبلا زمینه بعضی صفات و خصوصیات و تفاوت های فردی که در انسان مشاهده می شود در سلول های نطفه والدین فراهم بوده است و از این طریق به فرزندان انتقال می یابد. همین ویژگی های در نطفه است که مسیر رشد و نمو و تشکیل شخصیت آینده فرد را در داخل و خارج رحم تعیین می کند. (3)
می توان گفت که خانواده کوچک ترین و اولین محیطی است که در این زمینه نقش ایفا می کند. صرف نظر از پیشرفت فن آوری و ارتباطات که امروزه مرزهای خانوادگی و جغرافیایی را از سر راه خود برداشته، نهادها و مراکز آموزشی در رتبه دوم تأثیرگذاری بر رفتار انسان به حساب می آید.(4)
بنابراین، نمی توان تأثیر وراثت و تربیت را نادیده گرفت. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: حسن الأخلاق برهان کرم الأعراق (5) نیکویی خوی ها دلیل گرامی بودن ریشه هاست، یعنی دلیل گرامی بودن اصل و نسب صاحب آن و نشان بزرگ زادگی اوست.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: أنظر فی أی شیء تضع ولدک، فإن العرق دساس.
این حدیث در کمال صراحت از قانون وراثت سخن گفته و از عامل آن به کلمه عرق تعبیر کرده است. به پیروان خود توصیه می کند که ببینید نطفه خودتان را در چه محلی مستقر می کنید، از قانون وراثت غافل نباشید، توجه کنید زمینه پاکی باشد تا فرزندان شما وارث صفات ناپسند نشوند. (6)
اگر مرد و زن از سجایای انسانی و الهی برخوردار باشند نطفه آنها یا حامل بذرهای فضایل اخلاقی است و اگر دارای صفات زشت غیر انسانی باشند، حامل بذرهای رذایل اخلاقی است و اگر فضایل و رذایل را توأمان داشته باشند، نطفه آنها حامل ترکیبی از بذرهای هر دو نوع صفت است. یک مزرعه در صورتی سر سبز و پرثمر خواهد بود که از زمینی مستعد برای زراعت و بذری سالم بهره مند باشد. زمین دل همسران نیز باید از رذایل اخلاقی و آثار بد گناه و نافرمانی خداوند پاک بوده و به اوصاف اخلاقی آراسته باشد تا با بذر افشانی، شایستگی مقام پدر و مادر شدن و تربیت نسل سالم و پاک را داشته باشند و از راه ژنتیک و وراثت سیرت نیک خود را به فرزندان منتقل نموده و زمینه را برای رشد و تربیت شایسته فراهم آورند. خداوند نیز در قرآن به این نکته اشاره کرده و می فرماید: (وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا کَذَلِکَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ)(7)
سرزمین پاک و طیب گیاه و ثمره اش به فرمان الهی می روید، ولی زمین ناپاک و خبیث جز گیاه ناچیز و بی ارزش نمی رویاند. این همان قانون وراثت است که خداوند به آن اشاره کرده است.(8)
شمشیر نیک، از آهن بد چون کند کسی؟
ناکس به تربیت نشود ای حکیم! کس
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و، در شوره بوم خس(9)
داستانی درباره وراثت
محمد حنفیه فرزند علی بن ابی طالب علیه السلام در جنگ جمل علم دار لشکر بود. حضرت علی علیه السلام به او فرمان حمله داد، محمد حنفیه حمله کرد ولی دشمن با ضربات نیزه و تیر جلوی علمدار را گرفت. از این رو محمد از پیش روی بازماند. حضرت علی علیه السلام خود را به او رساند و فرمود: احمل بین الاسنة؛ از ضربات دشمن مترس، حمله کن! قدری پیش روی کرد ولی باز متوقف شد. حضرت علی علیه السلام ان از ضعف فرزندش سخت آزرده خاطر شد. نزدیک آمد: فضربه بقائم سیفه و قال ادرکک عرق من أمک؛ با قبضه شمشیر به دوش او کوبید و فرمود: این ضعف و ترس را از مادرت ارث برده ای.یعنی من که پدر تو هستم ترسی ندارم، اگر مادر شریف پر فضیلتی چون صدیقه اطهر میداشتی، نمی ترسیدی. این ترس را از مادر ضعیف خود ارث برده ای.(10)
بنابراین، نقش وراثت و ریشه و اصل را نمی توان در تشکیل شخصیت یک فرد نادیده گرفت. بسیاری صفات خوب یا بد ناشی از ریشه و اصالت خانوادگی فرد می باشد، به همین دلیل در روایات بر این نکته تأکید شده که انسان نباید با هر خانواده ای وصلت کند. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: تزوجوا فی الحجز الصالح فإن العرق دساس؛ با خانواده خوب و شایسته ازدواج کنید، چرا که رگ و ریشه اثر دارد.
لذا والدین، هم از نظر وراثت و هم از نظر تربیتی نقش به سزایی در تکامل شخصیت انسان دارند اما از نظر اهمیت نقش این دو، باید گفت: نقش مادر مهم تر و پر رنگ تر از نقش پدر است. مادر دارای دو گونه نقش و تأثیر درباره شخصیت انسان است: نقش وراثتی و نقش محیطی؛ در جنبه وراثت همه آنچه مربوط به ویژگی جسمی و روانی او و پیشینیان است از طریق ژن ها و مادر به فرد منتقل می شود. این صفات و شرایط جسمانی به گونه ای است که در تمام مدت حاملگی و حتی دوران شیردهی با طفل همراه است؛ در حالی که نقش وراثتی پدر پس از انعقاد نطفه پایان می پذیرد و انتقال بعدی در این دسته از صفات مطرح نیست. در آنچه مربوط به محیط می شود طفل تحت تأثیر محیط رچم، حجم و فشار و ویژگی های شیمیایی آن است تا محیط خارجی و بیرون رچم. طرز فکرها، خوی ها و رفتارهای مادر برای کودک درس است؛ از مادر نسبت به زندگی دید پیدا می کند و در سایه دیدن نقش های خوب و بد او، الگو گرفته و صاحب فرهنگ می شود.(12)
از این رو، امام صادق(علیه السلام) یکی از سعادت های انسان را داشتن مادری عفیف بر می شمارند، چرا که مسلما عفاف و عفت مادر در زندگی فرزند خالی از تأثیر نیست. آن حضرت می فرماید: طوبی لمن کانت أمه عفیفة؛ (13) خوشا به حال کسی که مادرش عفیف و دارای عفت است.
امام خمینی(رحمه الله) نیز می نگارد: صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه می گیرد. زن، یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه، بلکه جامعه ها به استقامت و ارزش های والای انسانی کشیده شوند و می تواند به عکس آن باشد.(14)
امام رحمه الله به در بخش دیگری چنین می گوید: اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان توی دامن مادر، منحرف بیرون می آید. و چون بچه ها آن علاقه ای که به مادر دارند به هیچ کس ندارند، و در دامن مادر که هستند تمام چیزهایی که دارند، آرزوهایی که دارند خلاصه می شود در مادر و همه چیز را در مادر می بینند، حرف مادر، خلق مادر، عمل مادر، در بچه ها اثر دارد. لامحاله(15) یک بچه در دامن مادر - که اول کلاس است - این دامن اگر یک دامن طاهر پاکیزه مهذب باشد، بچه از همین اول که دارد رشد می کند، با آن اخلاق صحیح و با آن تهذیب نفس و با آن عمل خوب رشد می کند. بچه وقتی در دامن مادرش هست، می بیند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحیح دارد، گفتار خوش دارد، این بچه از همان جا اعمالش و گفتارش به تقلید از مادر - که از همه تقلیدها بالاتر است - و به تزریق مادر - که از همه تزریق ها مؤثرتر است - تربیت می شود. (16)
در روایتی امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: أکثر الخیر فی النساء(17): بیشترین خیر و خوبی در زنان است.
امام خمینی(رحمه الله) درباره جایگاه زن چنین می گوید: زن مربی جامعه است، از دامن زن انسان ها پیدا می شوند. مرحله اول مرد و زن صحیح، از دامن زن است. مربی انسان ها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش برای انسان درست می کند؛ و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد می کند. مبدأ همه سعادت ها از دامن زن بلند می شود. زن مبدأ همه سعادت ها الان باید باشد. (18)
بنابراین، نقش وراثت و خانواده در تربیت و عفاف و شخصیت یک فرد خالی از تأثیر نیست. خانواده عفیف و به خصوص مادر عفیف فرزندانی عفیف و درست کار را به جامعه تحویل خواهد داد. بسیاری از نابهنجاری هایی که ما در جامعه شاهد آن هستیم به خانواده و نوع نگرش آنها به مسائل زندگی باز می گردد که بازخورد این تفکرات، هنجارها یا نابهنجاری هایی است که همه آنها را می توان در فردی که در این خانواده پرورش یافته، مشاهده کرد.
پرتو نیکان نگیرد، هر که بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان (19) بر گنبد است(20)
امام صادق(علیه السلام) در روایتی با اشاره به نقش تربیت و خانواده در تعیین سرنوشت انسان می فرمایند: ما من مولوډ یولد إلا على الفطرة فأبواه اللذان یهودانه و ینصرانه و یمجسانه(21)؛ هیچ کودکی نیست مگر این که بر اساس فطرت پاک الهی به دنیا می آید ولی پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی یا مجوسی می کنند.
قانون وراثت در سعادت و شقاوت اولاد، مانند قانون تغذیه مخصوصة شیر مادر در سعادت و شقاوت فرزندان دخالت دارد. افکار و تخیل های بد، هنگام انعقاد نطفه، در سعادت و شقاوت فرزند تأثیرگذار است؛ اگر به خدا و دستورهای اسلام در آن مورد توجه نشود، تأثیرگذار خواهد بود. قابل توجه آن که این امور زمینه ساز است یعنی اقتضای این را دارد که بچه سعادتمند نشود. معنای این حرف چنین نیست که این بچه دیگر نمی تواند سعادتمند شود، بلکه بحث دخالت و اقتضا می باشد. (22)
پس آنچه درباره صفات موروثی ذکر شد به این معنا نیست که صفات و سرشت های موروثی قابل تغییر نیست، زیرا عادات تربیتی و تمرین های پیگیر پرورشی به اندازه ای نیرومند است که می تواند بر سرشت های موروثی غلبه کند و وضع تازه ای را به وجود آورد. ریه آدمی طبعا برای استنشاق هوا ساخته شده است کسی که برای اولین بار سیگار می کشد و دود را به اعماق ریه می فرستد، منقلب می شود، سرش گیج می رود، سرفه می کند و....، زیرا ریه برای دود ساخته نشده است ولی بر اثر تکرار رفته رفته معتاد می شود؛ گویی ریه طبع اولی و سرشت اصلی خود را فراموش می کند. چیزی که مایه تنفر و انزجار بود اینک وسیله لذت و خشنودی شده است. انبیای الهی نیامده اند که دیوانه مادرزاد را عاقل کنند یا احمق های بالفطره را نابغه بسازند، زیرا این کارها شدنی نیست و این صفات قطعی و غیر قابل تغییر است.
انبیا می خواهند از راه تربیت صحیح نسبت به صفات قابل تغییر، مردم را تحت مراقبت ایمانی و عملی قرار دهند و آنان را به راه سعادت و کمال انسانی رهبری کنند کسانی را که دارای اصالت خانوادگی و وارث صفات پسندیده هستند حمایت کنند، فضایل نیکوی آنها را از قوه به فعلیت برسانند، در مسیر زندگی از صراط مستقیم خارج نشوند و سرمایه های موروثی خود را بر اثر تربیت بد از دست ندهند. کسانی را هم که پدر و مادرشان مردمی آلوده و بد اخلاق بوده اند و از آنان زمینه های پستی و ناپاکی ارث برده اند، با تربیت صحیح تدریجا استعدادهای نادرست آنها را خاموش و به وسیله تعالیم الهی، فضیلت و پاکی را به صورت طبع دومی در آنها احیا نمایند. (23)
ازدواج
اسلام برای مقابله و مواجهه با غریزه جنسی نخست ازدواج و نکاح مشروع را پیشنهاد می کند، چون این غریزه نیرومند ترین غریزه ای است که اگر به حال خود رها شود انسان را به گناه و بی عفتی خواهد کشید. به همین دلیل پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) که در روایتی جوانان را به این امر تشویق، و خطاب به آنان با تأکید سفارش می کنند که اگر کسی قدرت بر ازدواج دارد حتما ازدواج کند: یا معشر الشباب من استطاع منکم الباة فلیتزوج، فانه أغض للبصر و اخفض للفرج(24)؛ ای گروه جوانان! هر یک از شما که قدرت ازدواج دارد حتما ازدواج پیدا کند، زیرا ازدواج بهترین چیزی است که چشم را از نگاه های حرام و دامن را از بی عفتی و گناه محافظت می کند.بنابراین، ازدواج را می توان از جمله اساسی ترین راه کارهای ترویج و نهادینه کردن عفاف در جامعه برشمرد. خداوند می فرماید: (...هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ...) (25)؛ زنان لباس برای شما هستند و شما برای آنها لباس هستید.
تعبیر به این الفاظ و جمله ها به این دلیل است که هر یک از مرد و زن بدین وسیله غریزه جنسی را اشباع، و از هوس رانی و رفتار زشت و عمل منافی عفت صرف نظر میکنند و در واقع زن و شوهر ساتر عیوب یکدیگر می باشند، چنان که لباس ساتر عورت است. هم چنین زن و شوهر حافظ شئون و اسباب زینت یکدیگرند، چنان که لباس حافظ بدن و موجب زینت انسان است. خلاصه با این جمله که نهایت دقت و لطافت ادبی در آن به کار برده شده، تمام روابط خصوصی زناشویی بیان گردیده است و انضمام جمله «احل لکم» نیز بر لطف آن افزوده است، زیرا عورت انسان گر چه به وسیله لباس از دیگران پوشیده می شود، از خود لباس مستور نمیگردد.(26)
البته قرآن به این مطلب نیز اشاره می کند که اگر کسی فعلا شرایط ازدواج برای او فراهم نیست باید عفت پیشه کند و خود را به گناه آلوده نکند و هرگز فراهم نبودن شرایط ازدواج مجوزی برای ارتکاب گناه نخواهد بود.
خداوند می فرماید: (وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...)(27) و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا شما را خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند.
بدبختانه موضوع ازدواج بر اثر برخی مسائل و مشکلات فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی همواره به عنوان یکی از دغدغه های خانواده ها و جوانان قرار گرفته اما بی تردید با کاهش توقعات و تجملات و بسیاری از آداب و رسوم غلط و پرهیز از چشم و هم چشمی، می توان شاهد زندگی هایی کاملا ساده و بی آلایش ولی سرشار از عشق و محبت بود. مهم این است که انسان از مشکلات نهراسد و با فضل و رحمت الهی قدم در این راه بگذارد، که با چنین عقیدهای قطعا خدا نیز در این راه به انسان کمک خواهد کرد. خداوند در قرآن ضمن دستور به ازدواج این وعده را نیز می دهد که از مشکلات تنگ دستی نترسید: (وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)(28) مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید. هم چنین غلامان و کنیزان صالح و درست کارتان را، اگر فقیر و تنگدست باشند، خدا از فضل یا خود آنان را بی نیاز می سازد. خداوند گشایش دهنده و آگاه است.
بنابراین، عذر فقر و تنگ دستی بهانه خوبی برای فرار از ازدواج نیست؛ در روایات متعددی نیز به این نکته توجه داده شده که با ازدواج رزق و روزی را به دست آورید. پیامبر می فرمایند: «إلتمسوا الرزق بالنکاح».(29)
حفظ عفاف با فراهم نبودن شرایط و مقدمات ازدواج
قبلا اشاره شد که ازدواج از مهم ترین و اساسی ترین راه کارهای حفظ عفت می باشد . اسلام برای ازدواج و تشکیل خانواده اهمیت زیادی قائل است. از امام باقر عیه السلام روایت شده که: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ما یبنی من بناء فی الإسلام أحب إلى الله عز و جل من التزویج (30)؛ هیچ بنایی در اسلام نزد خداوند از ازدواج و تشکیل خانواده دوست با داشتنی تر نیست.به هر حال ازدواج در اسلام همواره مورد تشویق و تأکید بوده و روایات متعددی نیز در این زمینه وارد شده که مجالی برای ذکر آنها نیست. البته ممکن است در این میان زمینه و شرایط ازدواج برای عده ای مهیا نبوده و فعلا قادر به ازدواج نباشند، که این بهانه و مجوزی برای عدم حفظ عفاف و بی بند و باری نیست. بلکه این افراد باید علاوه بر رعایت عفت در تمام زمینه ها اعم از عفت در نگاه، عفت در روابط و نشست و برخاست ها و... به نکات ذیل توجه داشته باشند، چرا که عدم رعایت این نکات ممکن است خدای ناکرده منجر به گناه بشود.
الف) پرهیز از محیط های آلوده
بی تردید نشست و برخاست در محیط های آلوده انسان را به گناه سوق می دهد. با پرهیز از اختلاط و هرزگی آحاد افراد و جامعه مسیر رشد و ترقی و دستیابی به کمالات انسانی را خواهند پیمود. و در مقابل آن جا که حریم بین زن و مرد شکسته و روابط نامشروع حاکم شود، محل رفت و آمد شیطان و عرصه دام های او خواهد شد. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: محادثة النساء من مصائد الشیطان (31)؛ گفت و گو و رابطه نامشروع با زنان نامحرم از دام های شیطان است.
ب) پرهیز از بیکاری و گوشه نشینی
انسان باید تمام اوقات شبانه روز خود را برنامه ریزی کند و هیچ لحظه ای را برای وسوسه شیطان باقی نگذارد، که در غیر این صورت زمینه برای نفوذ شیطان و وسوسه او به انواع بی عفتی ها پدید می آید، و سرانجام ممکن است شیطان، انسان را به نگاه های آلوده، دیدن فیلم ها و سایت های مستهجن، پوشش های نامناسب، معاشرت ها و روابط نامشروع و... دعوت کند. بنابراین، انسان می تواند با مطالعه کتاب های سودمند، شرکت در گروه های ورزشی، گفت و گو با دوستان نیک و... اوقات فراغت خود را پر کند.ج) کم خوری و توجه به نوع غذا
اور به اندازه غذا خوردن و کمتر از حد معمول و توجه به نوع غذا، کمک بسیار مؤثری در کنترل شهوت خواهد داشت. غذاهای دارای طبع گرم در افزایش و غذاهایی که طبعی سرد دارند در کاهش نیروی شهوت تأثیرگذارند.پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به جوانان، برای حفظ خود از نگاه آلوده و پاکدامنی، ابتدا توصیه می کنند کسی که قدرت بر ازدواج دارد، حتما اقدام به ازدواج کند و بعد اشاره می کنند که اگر کسی فعلا قادر به ازدواج نیست، روزه بگیرد، چرا که روزه در کاهش نیروی جنسی مؤثر می باشد:یا معشر الشباب من استطاع منکم الباة فلیتزوج، فإنه أغض للبصر وأحصن للفرج، ومن لم یستطع فلیصم، فإن الصوم له وجاء(32)؛ ای گروه جوانان! اگر کسی از شما قدرت بر انجام ازدواج دارد ازدواج کند، چرا که ازدواج نگاه را از گناه و دامن را از بی عفتی حفظ می کند. و کسی که نمی تواند ازدواج کند روزه بگیرد، زیرا روزه نیروی شهوت را را کم می کند.
شهوت از خوردن بود، کم کن ز خور
یا نکاحی کن، گریزان شو ز شر
چون بخوردی، می کشد سوى حرم
دخل را خرجی بباید لاجرم
پس نکاح آمد چو لاحول ولا
تا که دیوت نفکند اندر بلا
چون حریص خوردنی، زن خواه زود
ورنه آمد گربه و، دنبه ربود(33)
د) پرهیز از فکر آلوده
فکر آلوده و متمرکز شدن روی یک موضوع سرانجام انسان را به طرف آن گناه می کشد. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: فکرک فی المعصیة یحدوک على الوقوع فیة(34)؛ فکر و اندیشه تو درباره گناه و نافرمانی، تو را به افتادن در آن می کشاند.هـ) خودداری از نگاه های حرام
و) اجتناب از پوشیدن لباس های تنگ
ز) معاشرت نکردن با دوستان ناباب
سعدی در گلستان می گوید: هر که با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند، به طریقت ایشان متهم گردد و اگر به خراباتی رود به نماز کردن، منسوب شود به خمر خوردن؛رقم بر خود به نادانی کشیدی
که نادان را به صحبت برگزیدی
طلب کردم ز دانایی یکی پند
مرا فرمود: با نادان مپیوند؛
که گر دانای دهری، خر بباشی
وگر نادانی، ابله تر بباشی (35)
دوست و رفیق بد، چه بسا ناخواسته انسان را به بدی ها سوق می دهد، گاهی تمام بدبختی های فرد به خاطر دوست بد اوست، این جاست که فریاد واویلا و واحسرتا نه تنها در دنیا بلکه در آخرت نیز شنیده می شود، ولی چه سود، که کار از کار گذشته است؛ اگر آبرویی بوده از دست رفته، اگر عصمت و عفتی بوده لکه دار شده، اگر پاکی و آزادی ای بوده، به زندان و اعتیاد کشیده شده و صدها اگر و کاشکی های دیگر که چه بسا راه جبرانی نیز به دنبال نخواهد داشت. خداوند در قرآن از زبان کسانی سخن می گوید که در روز قیامت با مشاهده وضعیت زیانبار خود می گویند: (یَا وَ یْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا)(36) ای وای بر من، ای کاش فلانی را دوست خود بر نمی گزیدم.
همراه بد، ز رهزن بیگانه بدتر است
با هر نیازموده، رفیق سفر مباش (37)
در هر حال همانگونه که گذشت، ازدواج بهترین و اساسی ترین شیوه مقابله با بی عفتی است. در مورد تشویق و اهمیت ازدواج در روایات به این نکته اشاره شده: کسی که ازدواج می کند نصف دین خود را حفظ کرده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که می فرمایند: من تزوج فقد أحرز نصف دینه فلیتق الله فی الصف الباقی(38) اما هر کسی ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ نموده است پس در مورد نیم دیگر باید تقوا و پرهیزکاری را پیشه کند.
البته توجه به این نکته ضرورت دارد که چه بسا بعد از ازدواج نیز زمینه برای بی عفتی و گناه فراهم می شود که به عنوان یکی از راه کارهای عفاف باید به مسئله توجه زن و مرد به نیازهای یکدیگر اشاره کرد.
توجه زن و شوهر به نیازهای یکدیگر
بین کلمه شناسایی و درک کردن فاصله زیادی وجود دارد. همراه با هر درک کردنی شناسایی وجود دارد ولی لازمه هر شناسایی درک کردن نیست. سالیان سال زن و شوهر با یکدیگر زندگی می کنند در یک خانه، زیر یک سقف، مدت ها با یکدیگرند، ولی ممکن است هیچ کدام هم دیگر را به شایستگی درک نکرده باشند. تنها چیزی که برای هر یک مطرح می باشد توقع است، نه زن، مرد را درک می کند و نه مرد، زن را درک می کند، بدون در نظر گرفتن مقدورات و امکانات، هر یک از دیگری انتظارهایی دارد که از حیطه قدرت و توان طرف مقابل خارج است، به همین دلیل بین آنها جنگ و جدال وجود دارد در حالی که اگر هر دو همدیگر را درک کرده بودند به جای نزاع و درگیری سازش و سازگاری بین آن دو به وجود می آمد.(39)مقام معظم رهبری در مراسم خطبه ازدواج یکی از زوج های جوان با اشاره به خاطره ای از حضرت امام به آنان چنین می گوید: «با این کلمات عقدی که می خوانیم، یک علقه اعتباری بین شما به وجود می آید. باید همه همت دختر و پسر این باشد که این را حفظ کنند. مبادا با گله ها، با دلخوری ها، با افزون طلبی و پر توقعی ها، با بی محبتی ها، و گاهی با دخالت های دیگران و از این قبیل، این کانون سست بشود. آن چیزی که مهم است، این است. هم دختر و هم پسر سعی کنند که این علقه زوجیت را حفظ کنند. چگونه می توانید این علقه را حفظ کنید؟ البته آدم های عاقل و زیرک و با احساس و وجدان صادق، راهش را پیدا می کنند. این، با اطمینان و با محبت متقابل حفظ می شود.
زن به مرد تحمیل نکند و زور نگوید؛ مرد هم به زن زور نگوید و افزون طلبی نکند؛ مثل دو رفیق و مثل دو شریک، با هم صمیمی باشند، تا این کانون خانواده حفظ بشود... بنای کار ازدواج، بر سازش دختر و پسر است؛ باید با هم بسازند. این «با هم بسازند» ، معنای خیلی عمیقی دارد. من یک وقت خدمت امام رفتم، ایشان می خواستند خطبه عقدی را بخوانند؛ تا من را دیدند، گفتند: شما بیا طرف عقد بشو. ایشان برخلاف ما - که طول و تفصیل می دهیم و حرف می زنیم - عقد را اول می خواندند، بعد دو، سه جمله کوتاه صحبت می کردند. من دیدم ایشان پس از اینکه عقد را خواندند، رویشان را به دختر و پسر کردند و گفتند: بروید با هم بسازید. من فکر کردم، دیدم که ما این همه حرف می زنیم، اما کلام امام در همین یک جمله «بروید با هم بسازید»، خلاصه می شود. حالا ما هم عرض می کنیم که شما دختران و پسران، بروید با هم بسازید. سازش، اصل است. هر چیزی که با ساختن عروس و داماد، دختر و پسر، زن و شوهر منافات دارد، بایستی بیگانه تلقی بشود. این را اصل قرار بدهید، تا انشاء الله خداوند متعال برکاتش را بر شما نازل کند.»(40)
مسلما عدم سازش و بی توجهی زن و مرد به نیازهای یکدیگر پایه های عفاف را در خانواده متزلزل خواهد کرد و لااقل کمترین ثمره ای که بر آن مترتب می شود این است که روابط خانوادگی را به سردی خواهد کشاند. در چنین خانواده ای اگر روابط نامشروع، فرزندان بزهکار، طلاق و فرزندان طلاق و دیگر آسیب های خانوادگی، آموزشی، تربیتی، اجتماعی وجود نداشته باشد، قطعا عشق و علاقه که بنیان یک خانواده بر آن استوار است نیز وجود ندارد و همین عامل زمینه را برای بروز و ظهور مفاسد دیگر فراهم می کند، و لذا یکی از عوامل مؤثر در ترویج و نهادینه کردن عفاف بی تردید تحکیم پیوند خانوادگی است.
الف) انس و سازش مرد با زن
انس و عطوفت مرد به زن و فرزندش نزد خداوند دارای ارزش است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: جلوس المرء عند عیاله أحب إلى الله تعالى من الاعتکاف فی مسجدی هذا، (41) نشستن مرد نزد خانواده اش نزد خداوند دوست داشتنی تر از اعتکاف . در مسجد من است.عشق و محبت موجب تحکیم بنیان خانواده و بدون آن بنای خانواده متزلزل خواهد شد.
خلل پذیر بود هر بنا که می بینی
مگر بنای محبت، که خالی از خلل است
بی تردید عشق و علاقه مرد به همسرش و رعایت احترام و توهین نکردن، در تحکیم روابط زن و شوهر و عفاف نقش مؤثری خواهد داشت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)می فرمایند: أخبرنی أخی جبرئیل و لم یزل یوصینی بالنساء حتى ظننت أن لایحل لزوجها أن یقول لها أف (42)؛ برادرم جبرئیل به من خبر داد و پیوسته مرا درباره زنان سفارش می کرد که من گمان کردم برای شوهر جایز نیست حتی به زنش «اف» بگوید. در روایت نبوی دیگری می خوانیم: هبة الرجل لزوجته تزید فی عفتها (43)؛ هدیه مرد به همسرش باعث افزایش عفت زن می شود.
پس سازش، درک متقابل، عشق و علاقه بین زن و شوهر لازمه یک زندگی شیرین و دوست داشتنی خواهد بود و در مقابل بی توجهی، نداشتن عاطفه، عشق، مشاجره زن و شوهر بنیان و عفاف خانواده را متزلزل خواهد ساخت. علاوه بر اینکه چنین کارهایی مبغوض خداوند نیز خواهد بود و در روز قیامت مورد باز خواست قرار می گیرد. در این باره پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) می فرمایند: فأی رجل لطم امرأته لطمة أمر الله عز و جل مالکا خازن النیران فیلطمه على حر وجهه سبعین لطمة فی نار جهنم.(44)؛ هر مردی که به صورت زنش سیلی بزند خداوند در روز قیامت به مالک آتش دستور می دهد و او (مالک) در آتش جهنم هفتاد بار به به صورت آن مرد سیلی میزند.
با دعوا و مشاجره نه تنها مسائل زندگی حل نخواهد شد بلکه گاهی عواقب ناگواری دارد، به همین دلیل در منابع اسلامی و سیره بزرگان همواره به تحمل و شکیبایی و سازش توصیه شده و داستان هایی نیز در همین زمینه از زندگی آنها نقل شده است.
ابن سینا و ابوالحسن خرقانی
ابو علی سینا آوازه شیخ ابوالحسن خرقانی(45) را شنیده بود، به همین دلیل روزی تصمیم گرفت برای دیدن او به خرقان برود ولی وقتی به خانه شیخ رسید او برای آوردن هیزم رفته بود. ابو علی سینا پرسید: شیخ کجاست؟ زنش گفت: با آن زندیق کذاب چه کار داری! و شروع کرد به بد و بیراه گفتن! ابو علی سینا تصمیم گرفت به صحرا برود تا هر طور شده شیخ را ببیند. کمی بعد شیخ را دید که از دور می آید و خروار و باری از «درمنه» نوعی گیاه دارویی بر پشت شیری گذاشته است. ابو علی سینا تا این را دید، ترسید و گفت: شیخ! این چه حالت است؟ شیخ در جواب گفت: آری! تا ما بار چنان گرگی نکشیم - یعنی آن زن - شیری چنین با ما نکشد»(46) یعنی اگر ما در برابر رفتارهای بد آن زن صبر و تحمل نمی کردیم، به این جا که می بینی نمی رسیدیم، ما با سازش و شکیبایی خود بار رفتارهای بد و تند او را به دوش گرفتیم تا شیر بار ما را برداشت. سعدی در اشعار خود به حکایتی اشاره می کند که شبیه همین ماجراست:حکایت کنند از بزرگان دین
حقیقت شناسان عین الیقین
که: صاحب دلی بر پلنگی نشست
همی راند رهوار و، ماری به دست
یکی گفتش: ای مرد راه خدای!
بدین ره که رفتی، مرا ره نمای
چه کردی که درنده، رام تو شد؟
نگین سعادت به نام تو شد؟
بگفت: آر پلنگم زبون است و مار
و گر پیل و کرکس، شگفتی مدار
تو هم گردن از حکم داور مپیچ
که گردن نپیچد ز حکم تو هیچ (47)
ب) انس و علاقه زن به مرد
متقابلا زنان نیز باید برای تحکیم پیوند زناشویی و ساختن زندگی بر اساس همبستگی و سازش، همراه با آراستگی و زیبایی، عشق و علاقه، تلاش کنند و توجه داشته باشند که با کمی توجه، گذشت و اغماض، بسیاری از مسائل حل خواهد شد. علاوه بر اینکه خداوند نیز اجر آنان را فراموش نخواهد کرد. آراستگی و آرایش زنان برای شوهرانشان از جمله اموری است که به تداوم عفاف کمک می کند.امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: لا ینبغی للمرأة أن تعطل نفسها ولو أن تعلق فی عنقها قلادة ولا ینبغی لها أن تدع یدها من الخضاب و لو أن تمسحها بالحناء مسحا و إن کانت مسنة(48)؛ برای زن سزاوار نیست که خود را [بدون زینت و آرایش] واگذارد گرچه به آویزان کردن گردن بندی به گردنش باشد. و شایسته نیست دستش بدون خضاب باشد، گرچه دستش را به حنا خضاب کند، هرچند آن زن سالخورده باشد.
از سوی دیگر خدمت کردن و جلب رضای شوهر نیز از جمله اموری است که روایات بر آن تأکید کرده اند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: أیما امرأة تخدم زوجها سبعة أیام أغلق الله علیها سبعة أبواب النیران، وفتح لها أبواب الجنان الثمانیة تدخل من أیها شاءت(49)؛ هر زنی که هفت روز به شوهرش خدمت کند خداوند هفت در آتش جهنم را به روی او می بندد و هشت در بهشت را به روی او باز می کند تا از هر کدام که خواست وارد بهشت شود.
در این میان ممکن است شوهر با بی مهری و اخلاق تند و رفتار نامناسبش همسر خود را آزرده خاطر سازد ولی اگر زن با سازش و تحمل مرارت ها و تلخی ها از خود گذشتگی کند، علاوه بر این که تداوم زندگی خود را حفظ نموده، صبر و شکیبایی اش هرگز از چشم خداوند پوشیده نخواهد ماند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: من صبرت علی سوء خلق زوجها أعطاها مثل ثواب آسیة بنت مزاحم (50) زنی که بر بد اخلاقی شوهرش شکیبایی ورزد، خداوند مثل ثواب آسیه بنت مزاحم [زن فرعون] را به او عطا می کند.
داستانی در این زمینه
اصمعی که مردی متمکن و وزیر مأمون بوده نقل می کند: روزی به شکار رفتم و در بیابان گم شدم. تشنگی مرا از پا در آورده بود که ناگاه خیمه ای در وسط بیابان دیدم. به طرف آن رفتم، زن جوانی در آن خیمه بود سلام کرده و از او آب طلبیدم. رنگش پرید، سپس گفت: در خیمه آب هست ولی اجازه ندارم به کسی بدهم اما اندکی شیر برایت می آورم. طولی نکشید که سیاهی ای از دور پیدا شد. زن تا متوجه آن سیاهی شد ظرف آب را برداشت و بیرون خیمه منتظر ماند. پس از مدتی پیر مرد سیاه و لنگی که شوهر این زن بود با شترش آمد. زن به استقبالش رفته، او را نشاند و بسیار احترامش کرد. ولی هر چه زن، محبت و خوش اخلاقی می کرد، مرد بد اخلاقی می کرد و هر چه خستگی داشت سر او خالی می کرد، لطف و مهربانی اش با تندی و خشونت شوهرش همراه بود دیگر نتوانستم تحمل کنم، حاضر شدم از زیر سایه خیمه به زیر آفتاب سوزان بروم و شاهد این صحنه نباشم.از خیمه که بیرون رفتم، مرد هیچ توجهی به من نکرد ولی همسرش جهت احترام مرا مشایعت کرد. وقتی این احترام را از او دیدم، گفتم: حیف از جوانی و جمالت نیست! جوانی، زیبایی و اخلاق خود را در مقابل چه چیزی در اختیار این مرد گذاشته ای؟ او نه جوان است، نه زیبا و نه ثروتی دارد! پس چرا این قدر در مقابلش تواضع کرده و به او احترام می گذاری! او با شنیدن این حرف بسیار عصبانی شد و گفت: افسوس بر تو! با این که وزیر مملکت اسلامی هستی، با سخنان پوچت می خواهی محبت شوهرم را از دلم بزدایی! چرا چنین می کنی؟ اصمعی در ادامه می گوید: من که از این سخنان متحیر شده بودم، با نصیحت او روبه رو شدم که می گفت: روایتی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده ام، می خواهم به آن عمل کرده تا با ایمان کامل از دنیا بروم. حضرت در آن روایت چنین فرموده: «الإیمان نصفه الشکر و نصفه الصبر»؛ نیمی از ایمان شکر و نیم دیگر صبر است. سپس افزود: دنیا چه خوب و چه بد، چه تلخ و چه شیرین میگذرد ولی مهم این است که انسان با ایمان از دنیا برود. دنیا پل رسیدن به آخرت که سرایی باقی و محل قرار است می باشد، اینجا جای مردن و رفتن و آنجا محل قرار و ثبات و جاودانگی است. (51)
تعدیل غرایز
از جمله راه کارهای عفاف، تعدیل غرایز است. افراط و تفریط در هیچ کاری پسندیده نیست. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: لایرى الجاهل إلا مفرِطا أو مفرطاً(52)؛ انسان نادان جز در حال افراط یا تفریط دیده نمی شود و در هیچ کاری اعتدال و میانه روی ندارد.اسلام در زمینه غرایز و شهوات به رویکرد تعدیلی آن روی آورده نه این که اساس آن را نفی کرده باشد، زیرا هر چیزی را که خداوند خلق کرده، فی حد نفسه مطلوب و از نظر انتساب به خداوند نیکوست. راه کار اسلام برای جلوگیری بی حد و حصر و افسار گسیخته شهوات، توصیه و سفارش به اعتدال است، چون افراط در شهوات نتیجه ای جز سقوط و انحطاط ندارد. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: إیاکم وغلبة الشهوات على قلوبکم، فإن بدایتها ملکة و نهایتها هلکة(53)؛ بپرهیزید از غالب شدن شهوات بر دل های شما، چرا که ابتدای آن، بندگی و نهایت آن، سقوط و بدبختی است.
کسی که در شهوات و بی عفتی ها غرق می شود، باید به این عاقبت نیز بیندیشد که چیزی جز گمراهی و بدبختی نصیبش نمی شود. اهمیت تعدیل غرایز چیزی نیست که بر کسی پوشیده یا نیاز به برهان داشته باشد. کسی که در اهمیت آن تردید کند، یا خود را به غفلت زده است و یا در دلش مرض و غرضی دارد که به دنبال بی عفتی و ترویج شهوات و بی بند و باری است. و مسلما چنین کسی با چنین دیدی از اعوان و انصار شیطان است و در دنیا و آخرت دچار عذاب و لعنت الهی خواهد بود. خداوند می فرماید: (إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ)(54) کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است.
همه دانشمندان جهان و تمام ملل و اقوام به این اصل معتقدند که در زندگی اجتماعی بشر لازم است تمام غرایز تعدیل و خواهش های نفسانی به طور محدود و با اندازه گیری صحیح اعمال شود. در مواقع زیادی بین خواهش های نفسانی و مصلحت های اجتماعی تضاد غیر قابل اجتنابی وجود دارد که برای حفظ نظم اجتماع، راهی جز چشم پوشی از خواهش های ناروا نیست، بشر باید برای ارضای تمایلات نفسانی خود در زندگی اجتماعی از آزادی مطلق و بدون قید و شرط صرف نظر نماید و به خواسته های خود در حدود مصالح اجتماعی، جامه عمل بپوشاند. در اسلام نیز مردم در ارضای غرایز و خواهش های نفسانی خود مانند دیگر تمدن های مادی، محدود هستند، با این تفاوت که هدف دنیای مادی تنها تأمین آسایش زندگی است و در آنجا سلب آزادی از اعمال غرایز در حدود و چهارچوب مصلحت های مادی و نظم و انضباط است، ولی در اسلام علاوه بر این هدف، هدف والاتری نیز وجود دارد و آن رسیدن به کمالات و ارزش های والای انسانی است که اساس زندگی بشر را تشکیل می دهد.(55)
می توان گفت که اسلام برای تحقق تعدیل غرایز که یکی از راه کارهای تحقق عفاف در جامعه است، راه کارهایی نیز پیش روی انسان قرار داده است؛ عفت و پاکی را یک ارزش قلمداد نموده و برای آن جایگاه ویژه ای قرار می دهد که با بررسی اجمالی آیات و روایات به خوبی می توان به این نکته دست یافت. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: إن الله یحب الحیى الحلیم العقیق المتعفف.(56)؛ خداوند انسان با حیا و بردبار و عفیف عفت ورز را دوست می دارد.
نکته جالب در روایت یادشده که مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب شریف سفینة البحار به عنوان یکی از احتمال ها در ذیل روایت مطرح نموده، این است که عفیف، کسی است که دارای خلق و خوی با عفت و عفاف است و متعقف کسی است که خود را به عفت می زند و این گونه وانمود می کند که دارای عفت است و خود را به تکلف می اندازد که با عفت است. (57)
این حدیث بیان می کند که خداوند حتی کسی را که خود را به عفت می زند و چنین وانمود می کند، دوست دارد. درباره عفاف و تعدیل غرایز، آیات و روایات متعددی وجود دارد که می توان آنها را به سه دسته کلی تقسیم کرد:
۱. راه کارهای تبشیری و تشویقی؛
۲. راه کارهای تنذیری و ترغیبی؛
٣. راه کارهای بازدارنده.
حضرت علی علیه السلام درباره شخص عفیف می فرماید: لکاد العفیف أن یکون ملکا من الملائکة(58)؛ آن چنان نزدیک است که گویی شخص عفیف فرشته ای از فرشتگان است.
این دسته از راه کارها را می توان راه کارهای تبشیری و تشویقی نامید. از سوی دیگر به انسان خطرهای شهوات و بی عفتی را گوشزد کرده است. پیروی از شهوات، خودپرستی ها و لذت های نامشروع برای رسیدن به آمال چند روزه دنیوی، چیزی جز خسران و هلاکت را در پی نخواهد داشت. ملاصدرا چه زیبا سروده است:
هست دنیا همچو گور و، تن، کفن
شغل تو دائم کفن، وصله زدن
تا به کی جان میگنی؟ ای تن پرست!
این کفن هرگز نمی گردد درست
همچو کرم پیله، جان را باختی
با کفن، عشقی نهان در ساختی
عشق بازی با کفن در زندگی
مرد جانت اندرین افکندگی (59)
و امام صادق(علیه السلام) به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: أکثر ما تلج به امتی النار الأجوفان البطن و الفرج.(60)؛ بیشترین چیزی که باعث جهنمی شدن امت من می شود دو چیز در این میان تهی است، شکم و عورت.
آن حضرت علیه السلام در روایت دیگری می فرمایند: أبعد ما یکون العبد من الله عزوجل إذا لم یهمه إلا بطنه و فرجه.(61)؛ دورترین چیزی که بنده را از خدا دور می کند این است که بنده چیزی مهم تر از شکم و عورتش برای او نباشد.
حضرت علی علیه السلام نیز می فرمایند: غلبة الشهوة تبطل العصمة و تورد الهلک.(62)؛ غالب شدن شهوات و ناپاکی و بی عفتی عصمت و پاکی را از بین می برد و هلاکت را به دنبال دارد.
نیز حضرت علیه السلام می فرمایند: من أطاع نفسه فی شهواتها فقد أعانها على هلکتها.(63)، کسی که در غرایز و شهوات گوشش به نفسش باشد و پیروی از در شهوات کند، نفس خود را در هلاکت و بدبختی کمک کرده است.
این دسته از راه کارها را می توان راه کارهای تنذیری و ترعیبی نامید. از طرفی دستورهایی برای تعدیل غرایز به کار بسته که خود شامل توصیه ها، سفارش هایی در این جهت، قوانین بازدارنده و حدود و... است که می توان از آنها با عنوان راه کارهای بازدارنده تعبیر کرد. برای نمونه، خداوند در قرآن به اهل ایمان دستور می دهد که باید از نگاه به نامحرم پرهیز کنند: (قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ* وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...)(64) به مؤمنان بگو: چشم های خود را از نگاه به نامحرمان فرو گیرند، و و عفاف خود را حفظ کنند. این برای آنان پاکیزه تر است، خداوند از آنچه ایران است انجام می دهید آگاه است! و به زنان با ایمان بگو: چشم های خود را از نگاه هوس آلود فرو گیرند.
امام صادق(علیه السلام) برای جلوگیری از بی عفتی، با اشاره به زمینه بروز گناه، به این نکته توجه می دهد که انسان باید زمینه گناه و بی عفتی را برای خود پدید نیاورد: النظرة سهم من سهام إبلیس مسموم، و کم من نطرة أورثت حسرة طویلة.(65)؛ نگاه نامشروع و حرام از تیرهای مسموم ابلیس است و چه بسا نگاهی که حسرتی طولانی را به دنبال دارد.
همه این ها و راه کارهایی که اسلام به آنها توصیه می کند برای حفظ و پاسداشت عفت و عفاف است. عفت و عفاف یک ارزش است که در کنار ایمان و عبادت قرار گرفته است. با بررسی در قرآن کریم و روایات و آگاهی از معنا و مفهوم دقیق عفت و آثار فردی و اجتماعی آن و همچنین راه کارهایی که در دین برای رسیدن به این صفت والای انسانی وجود دارد و با عمل به آنها می توان صاحب این ارزش اخلاقی شد و ملکه عفت را در نهاد خویش مشاهده کرد. از دیدگاه اسلام راه کارهای ذکر شده در جهت تقویت و حفظ عفاف در جامعه و آحاد افراد آن نقش به سزایی دارد و به خوبی می توان دریافت که همواره توصیه اسلام بر حفظ و حراست آنها بوده است.
در پایان باید به این نکته نیز اشاره کرد که با کم رنگ شدن ایمان و تقوا در سطح جوامع امروزی به خصوص جوامع غربی این صفت نیز روز به روز کم رنگ و کمرنگ تر می شود.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «التقى رئیس الاخلاق.(66)؛ تقوا در رأس همه ارزش های اخلاقی است.» صاحبان علم و اندیشه اسلامی باید هر چه زودتر و سریع تر عزم خود را در این زمینه به کار گرفته و با القای این مفاهیم در اذهان مردم، جامعه را از سقوط و انحطاط و ارزش های اخلاقی حفظ نمایند، چرا که این افراد هستند که جوامع را تشکیل می دهند.
إن شاء الله در پرتو انوار الهی حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه الشریف) بتوانیم در این راه گامی هر چند کوتاه برداریم و دل آن حضرت را خشنود سازیم.
پینوشتها:
1- حافظ ثابت، تربیت جنسی در اسلام، ص۹۰
2- محمد داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت - تربیت دینی، ج ۲، ص ۲۲
3- جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی در جامعه اسلامی معاصر، ص۴۱۲
و ص ۴۰۸
4- حافظ ثابت، تربیت جنسی در اسلام، ص۸۹
5- آقا جمال الدین خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۳۹۳، ح ۴۸۵۵
6- محمدتقی فلسفی، الحدیث، ج ۳، ص ۳۶۰
7- سوره اعراف، آیه ۵۸.
8- محمدرضا کوهی، آسیب شناسی شخصیت زن، ص ۲۷۳ و ص ۲۷۵
9- کلیات سعدی، گلستان، ص۲۴
10- محمدتقی فلسفی، الحدیث، ج ۳، ص ۳۶۰؛ برای آگاهی بیشتر، نک: عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۴۳ و محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۲، ص۹۸
11- رضی الدین حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۱۹۸ و میزان الحکمه، ج۵، ح ۸۰۴۶
12- على قائمی، خانواده و دشواری های رفتاری کودکان، ص ۴۰
13- شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۲، ص ۵۶۴
14- صحیفه امام، موضوع: تبیین جایگاه زن در فرهنگ اسلامی و قدردانی از بانوان مبارز و شجاع ایران، ۲۵ فروردین ۱۹ / ۱۳۶۱ جمادی الثانی ۱۴۰۲
15- لامحاله: ناچار
16- صحیفه امام، موضوع: مسؤلیت سنگین مادری و معلمی، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۸/ 17جمادی الثانی ۱۳۹۹
17- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۸۵
18- صحیفه امام، موضوع: مقام و منزلت حقیقی زن، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۸/ ۱۹جمادی الثانی ۱۳۹۹
19-این درخت را در همه جا به نام گردو می شناسند و در خراسان و بعضی نقاط دیگر به نام جوز نیز خوانده می شود. گردکان بر گنبد بودن کنایه از ناپایداری و بی ثباتی است. نک: علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ذیل لغت گردکان.
20- کلیات سعدی، گلستان، ص۲۳
21- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۹
22- حسین مظاهری، تربیت فرزند از نظر اسلام، ص ۳۲۱
23- محمدتقی فلسفی، گفتار فلسفی ( کودک از نظر وراثت و تربیت) بخش اول، ص ۱۳۸
24- رضی الدین حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۱۹۷
25- سوره بقره، آیه ۱۸۷
26- ابوالفضل داورپناه، أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۴۹۲
27- سوره نور، آیه ۳۳.
28- همان، آیه ۳۲
29- نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص ۲۴۶
30- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص۱۴
31- میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۷۳
32- همان، ص ۱۵۳
33- مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ص ۷۸۱
34- عبدالواحد بن محمد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج ۲، ص ۲۹۶، ح ۸۰۰۱
35- کلیات سعدی، ص۲۹۳
36- فرقان، آیه ۲۸
37- دیوان صائب تبریزی، غزلیات، ج ۵، ص ۲۴۳۱
38- تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۰۱
39- مجید رشیدپور، تعادل و استحکام خانواده، صص ۱۵۱ - ۱۵۲
40- بیانات رهبری در مراسم اجرای خطبه عقد ازدواج در تاریخ 1370/4/20
41- ابن ابی فراس و رام، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۲۱
42- میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۵۲
43- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۸۱
44- مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۵۰
45-ابوالحسن خرقانی (متوفای ۴۲۵ ق) از عرفای نام دار قرن چهارم و پنجم است که آرامگاه او در نزدیکی شاهرود زیارتگاه ارادتمندان می باشد. خاندان خرقانی از خانواده فرودست بوده، لذا اطلاع چندانی درباره او نیست. درباره جوانی او همین قدر می دانیم که به خربندگی و چراندن رمه و هیزم کشی اشتغال داشته است. معروف ترین شاگرد و مرید خرقانی را می توان خواجه عبدالله انصاری برشمرد. نک: حسن انوری، فرهنگ اعلام سخن، ج ۱، ص ۱۰۶ و دانشنامه جهان اسلام، ج ۱۵، ذیل خرقانی، ابوالحسن.
46- عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، بازنگری: ع. روحبخشان، ص ۶۹۱
47- کلیات سعدی، بوستان، ص ۳۱۳
48- کافی، ج ۵، ص ۵۰۹.
49- میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص۲۵۴
50- رضی الدین حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۱۳
51- حسین مظاهری، خانواده در اسلام، ص ۱۰۲
52- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص۱۵۹
53- عبدالواحد بن محمد آمدی، تصنیف غرر الحکم و دررالحکم، مصطفی درایتی و حسین درایتی، ح ۶۹۷۴.
54- سوره نور، آیه ۱۹
55- محمدتقی فلسفی، گفتار فلسفی ( کودک از نظر وراثت و تربیت) بخش دوم، ص ۳۳۱
56- محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۲، ص ۱۱۳
57- شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج ۶، ص ۳۰۳
58- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۴۷۴
59- مجموعه اشعار ملاصدرا، ص۳۳
60- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۴۹ باب وجوب العفه
60- همان، ج ۱۶، ص ۲۰
62- عبدالواحد بن محمد آمدی، تصنیف غرر الحکم و دررالحکم، مصطفی درایتی و حسین درایتی، ح ۶۹۸۳
63- همان، ح ۴۷۸۸
64- سوره نور، آیه ۳۰ و آیه ۳۱
65- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۹۰، باب تحریم النظر الى النساء
66- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۴۱۰
منبع: عفاف در گستره زندگی، محسن فتاحی اردکانی، انتشارات بوستان کتاب، قم، 1392ش، صص 160-125
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}